دختر در را کوبید و گذشت ، اولچکا گفت که برای یافتن شغلی آمده و دوست دارد مصاحبه ای انجام دهد. آن مرد با اسنادش آشنا شد ، لیستی عکس های فول اچ دی سکسی از وظایف خود را در ورقه به وی داد و خواست که بخواند. در حالی که او با دقت می خواند ، او شروع به قدم زدن کرد ، پشت سرش ایستاد و بلافاصله شروع به خمیر شانه های خود کرد ، گفت که او رئیس او خواهد بود و از وی خواسته است که یک زبان مشترک با او پیدا کنید. روبروی او نشست ، دستانش را روی ران های خود دوید ، قول داد دو برابر بیشتر از دستمزد اگر گاهی اوقات با او لعنتی کند. عمه سعی کرد فرار کند ، اما او به سرعت آن را به دیوار فشار داد ، دست خود را بین پاهای خود زیر دامن زد و ژاکت خود را باز کرد ، شروع به کار روی تیتان کرد. او روی یک صندلی نشست ، باعث شد تا زیر شلوار خود را بیرون بکشد و پاهای خود را روی وزن نگه دارد ، در حالی که خود او به دور کلاه می رفت. او سر را از پرواز بیرون کشید ، به آن مکید ، سرطان را لعنتی کرد و روی الاغ تمام کرد.