عوضی با لباس رنگی و شلوارک مشابه ، سجاف یک لباس کوتاه را بلند کرد و در حالی که به رادیو بلند گوش می داد ، با نان های کوچک الاستیک خود شروع به اشک زدن کرد و پاهای خود را پهن کرد. او به طرف مبل رفت ، زانوی خود را به لبه تکیه داد و بلافاصله بر روی آنها سرطانی شد. دور خود را چرخاند و الاغ خود را روی مبل پایین آورد ، بلند کرد و پاهای بلند خود را در کنار او قرار داد تا او روی پاشنه کفشهای خود بایستد. به پاهایش رسید ، یکی انداخت و نان را نوازش کرد. دوباره به مبل برگشتم و چرخش روی آن را شروع کردم که اغلب اوقات تغییر می کند و نمی دانستم با برانگیختن من چه کار کنم. او چمباتمه زد ، نوک سینه های فیلم های فول اچ دی سکسی بریده شده اش را لمس کرد و به آرامی ماساژ داد.