برای مجازات دختری که اساسنامه را نقض کرده بود ، راهب او را برای مجازات به اتاق برد. او دستها و پاهای سکی اچ دی خود را در جهات مختلف به دستگاه برای مجازات گره زد ، میله ها را در دست گرفت و شروع به قدم زدن در پشت نان هایش با زور زیاد ، بدون اینکه به هیچ وجه به ناله های او توجه کند. او حتی فکر کرد که او شلاق را دوست دارد ، اما این لحظه او به اشک ریخت. اما این به هیچ وجه او را متوقف نکرد و ضربات جادوئی به همراه داشت ، او به طور هدفمند اثری بر روی نانهایش گذاشت و با شنیدن صدای نیش زدن یک ضربه ، خوشحال لبخند زد. هنگامی که او تصمیم گرفت که او به اندازه کافی داشته باشد ، بلافاصله توجه خود را به دوستش معطوف کرد که بلافاصله با تمام توان ریخت. اما او خیلی زیاد ناله نکرد ، و او تصمیم گرفت بدون اینکه جلوی او را بگیرد ، تله را بیرون آورد. و بعد از چند دقیقه ، او از پشت به دوست دختر خود نگاه کرد ، با نوارهای قرمز بر روی الاغ. و هنگامی که به پدر آورده شدند ، اطاعت کامل نشان دادند.